گل‌های آفتابگردان و خورشیدِ پشت ابر
گل‌های آفتابگردان و خورشیدِ پشت ابر
در ورای پرده‌های غیبت، انتظار، نام دیگرِ «تنفسِ بی‌هوا»در برهوت این دنیاست و سینه مؤمن نه فقط جایگاه اندوه، که محراب خاموش است؛ آنجا که دل‌های مؤمن، همچون گل‌های آفتابگردان، بی‌قرار و رو به سوی خورشید موعود قد می‌کشند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «سفیر هراز»، به نقل از بلاغ؛  این روزها، سینه ما، نه فقط مشتی خاک و خون، که محراب خاموشِ هزاران آرزوی سوخته است. ما وارثان غمی کهنه‌ایم؛ غمی به درازای غیبت خورشید، که هر صبح، ما را به تماشای طلوعی ناتمام فرا می‌خواند. انتظار، نام دیگرِ «تنفسِ بی‌هوا» است در این دشت خشک دنیا.

انتظار، «جهاد اکبرِ روح» در عصر کالبدهاست. آنجا که همه چیز فریاد مادیّت می‌زند، دل مؤمن به رشته‌ای نامرئی از نور چنگ می‌زند و می‌داند که پشت پرده این کثرت، وحدتی بی‌نهایت زیبا خفته است که کلیدش در دست اوست.

مولاجان! در این برهوت، هر جمعه که می‌آید، نبض زمان تندتر می‌زند و از پس آن، بوی ناامیدی می‌آید. اما نه! ما از ناامیدی دوریم، زیرا ایمان داریم که «پایان شب سیه، سفید است»؛ سفیدی دامان شما که بر جهان گسترده خواهد شد.

در مکتب انتظار، «صبر» نه یک سکون و تحمل، که خود یک حرکت است؛ حرکتی رو به کمال، شبیه جوشش آب در دل سنگ. باید ساخت، باید پالایش کرد، باید پیراهن یوسف را در خود جستجو کرد.

فرج تو، تنها گشایش کار ما نیست؛ فرج تو، نفس کشیدنِ عدالت است در گلوگاه ستم. فرج تو، برافروختن شمعِ حقیقت است در ظلماتِ شبهه‌ها و پایان دادن به حیرت عقل‌ها در پیچ و خم‌های دنیا.

این جهان، تنگ و تاریک شده است. تنگ است برای وسعت عدل شما و تاریک است از نبود نور هدایت شما. ما ماهیانِ تشنه در آکواریوم تنگ این دنیا، هر لحظه به وسعت دریای بی‌کران ظهورت می‌اندیشیم.

راز بزرگ انتظار در این است که منتظِر، خود باید جلوه‌ای از منتظَر باشد. آیا می‌توان منتظر خورشید بود و در تاریکی خوابید؟ منتظر، باید آئینه تمام‌نمای نظم، اخلاق و تقوا باشد تا در لحظه دیدار، شرمنده غیبت درونی خود نشود.

دل‌های ما، شبیه گل‌های آفتابگردان است که هرچند خورشید در پس ابر غیبت است، اما باز هم رو به همان سمت، قد می‌کشند. عشق شما، نه یک وظیفه، که کیمیای حیات ماست.

ندبه‌های سحری ما، نه صرفاً دعای بازگشت، که عَرض حالِ نیازمندانِ عاشق است. ما با اشک، شوره زارِ گناهان خود را می‌شوییم تا شاید لایق شفاعت شما در لحظه ظهور باشیم.

گویی تاریخ در انتظار یک نقطه عطف آسمانی متوقف شده است. همه قرن‌ها، فصول غیبت شما بوده‌اند و فصل شکوفایی، همان لحظه‌ای است که گام مبارکتان، زمینِ خسته را متبرک سازد.

امید به دیدار شما، بال پروازِ روح ماست. بدون این امید، ما در قفس مادیات زمین‌گیر می‌شویم. شما، غایتِ سیر و سلوک هر عارف و نهایتِ آرزوی هر سالکید.

وعده شما، تنها برای یک قوم یا یک زمان خاص نیست؛ وعده شما، وعده فطرت است، وعده تمام ادیان و تمام انسان‌ها به عدالت و آرامش مطلق. شما عصاره همه خوبی‌ها و چکیده همه انوار الهی هستید.

ای مهدی موعود! کی می‌رسد آن لحظه‌ای که از ورای پرده‌ها بیرون آیید و بانگ “أنا بقیهالله”، خواب غفلت را از چشمان جهان برُباید؟ زمین تشنه است، آسمان دلگیر است و منتظران، بی‌قرار.

تا آن روز موعود، هر یک از ما باید چراغ کوچکی از عدل و نور در خانه و اجتماع خود باشیم. وظیفه منتظِر، تعجیل در ظهور از طریق آمادگی خود و جامعه است، نه نشستن و فقط دعا خواندن.

سلام بر تو ای منجی موعود، ای امید آخر. ما تا آخرین نفس، در مسیر انتظار، با گام‌های محکم و دل‌های بی‌قرار، به سوی آن افق روشن گام برمی‌داریم. یا بقیهالله فی أرضه، ادرکنا.

یادداشت: سیده فاطمه رضوی

انتهای پیام/