عروسم شهادت بود براى خود انتخاب کردم.
عروسم شهادت بود براى خود انتخاب کردم.
شهید «علی محمد یوسفی واسکس» از آمل در وصيت نامه اش مى گويد:مادر جان! من لباس داماديم را كه لباس بسيج بود به تن كردم و سلاحم را كه جهازم بود به دست گرفتم و قرآن را كه حافظ و نگهدارنده اسلام بود در دست ديگر گرفتم و عروسم كه شهادت بود براى خود انتخاب كردم.

زندگی نامه شهید «علی محمد یوسفی واسکس» از آمل

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «سفیر هراز»، شهید «علی محمد یوسفی واسکس»  در دوم مهر سال ۱۳۴۲هجری شمسی در آمل بدنیا آمد.ایشان پدرش قربان و مادرش شهربانو توکلی نام داشت. در خانواده‌ای با ایمان و دوستدار اهل بیت علیه ‌السلام متولد شد، علی محمد یوسفی واسکس در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد و به فراگیری تحصیل پرداخت، تحصیلات را در مقطع متوسطه به پایان رساند . ایشان فردی با ایمان و خوش رفتار بودند و به خانواده خود بسیار علاقمند بودند و به آنها احترام می گذاشت و برای همه افراد خانواده و دوستان قابل احترام بودند.

در عضویت بسیجی و در لشکر ۲۵ کربلا و در رسته پیاده به اسلام خدمت می کرد که در بیست و یکم تیر ۱۳۶۱ هجری شمسی در منطقه شلمچه و در عملیات رمضان شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. پیکر پاک این شهید عزیز پس از تشییع در گلزار شهدای روستای واسکس دابودشت آمل  به خاک سپرده شد.

سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.

وصیتنامه  شهید «علی محمد یوسفی واسکس» از آمل

 و بشرالصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انالله و انا الیه راجعون

مژده به صبرکنندگان آنان که چون به حادثه سخت دچار شوند صبورى پیشه کنند و گویند ما به فرمان خدا آمده و به سوى او رجوع خواهیم کرد. ما از آن خداییم و بازگشت‏مان به سوى اوست. پس چه بهتر که در این مسیر راه او را طى کنیم تا خداوند راضى باشد. پس به نام الله خالق جهان و به حق محمد(ص) خاتم پیغمبران و على(ع)، مصلح جهانى و نائب او رهبر مستضعفین و درهم کوبنده مستکبرین، امام خمینى، بنیانگذار جمهورى اسلامى. به شهیدان که در راه خدا قدم گذاردند و به درجه رفیع شهادت نائل شدند.

حقانیت را در این راه یافتم که فقط خداى یگانه را بپرستم و دینم اسلام باشد و رهبرم امام تا تحت رهبرى وى بتوانم در راه الله براى اسلام عزیز خدمتى کرده باشم و از تمامى ملت انقلابى مى‏ خواهم که با اطاعت کامل از امام، این بزرگ مرد، که فقط براى خدا و به نفع مستضعفین علیه مستکبرین رسالت خود را انجام مى‏دهد، یارى دهنده باشم که انشاءالله در سراسر جهان حاکم قرار گیرد.

در هرحال از خداوند متعال طلب مغفرت مى‏ کنم و از شما خانواده محترم مى‏ خواهم که مرا حلال نمایید و از لغزش ‏هایم درگذرید و این توصیه را به دوستان نیز بنمایید و به منافقان و کوردلال نشان دهید که در مکتب اسلام چنین فرزندانى را تربیت کردید و همچون ابراهیم بت‏ شکن، فرزندتان را به راه خدا قربانى مى‏ کنید.

از مادرم مى‏خواهم که مثل زینب که برادرش و فرزندش را شهید مى‏کنند صبور باشد. مادر جان! من لباس دامادیم را که لباس بسیج بود به تن کردم و سلاحم را که جهازم بود به دست گرفتم و قرآن را که حافظ و نگهدارنده اسلام بود در دست دیگر گرفتم و عروسم که شهادت بود براى خود انتخاب کردم. مادرجان! خداوند هرکس و هرچیزى را امتحان مى‏کند و آن کسانى که لیاقت داشته باشند در این امتحان قبول مى ‏شوند. من هم یکى از قبول شدگان در آن راهم. من از خدا مى‏ خواهم به مادرانى که فرزندانى مثل على ‏اکبر و شیرخوار فرزندى مثل على ‏اصغر دادند خداوند به آنان صبر جمیل عنایت کند. شاید فرزندان بیشترى در این راه براى اسلام تربیت کنند. با هر یک شهید، صدها تن به اسلام گرایش پیدا مى‏ کنند. باشد که پیروزى اسلام در تمام جهان به حضور مهدى(عج) به حقانیت برسد و مستضعفین تمام جهان را از دست مستکبرین رها سازیم. جاوید باد رهبر، سرافراز باد جمهورى اسلامى ایران و گسترده باد اسلام. به درستى ‏که خداوند جان و مال مؤمنین را به بهاى بهشت مى‏خرد. در راه خدا جهاد کنید چه بکشید و چه کشته شوید.

سلام اى رهبرم اى بهتر از جانم

من امروز آخرین دیدار را با دوستان کردم

بر آن هستم که جانم را رها سازم چو تیر از ترکش این تن

من امروز از غم خون مى‏چشم شهد شهادت را

ولى خرسند و خشنودم

که مرگم جز به راه حق و قرآن نیست

از این مردن سرافرازم

که پیش باطل و بیداد

نیاوردم فرود این سر

کنون در قلب این میدان

درون سنگر اسلام

شرافتمندانه مى‏میرم

نگرید مادرم بر من

نریزد خواهرم در سوگ من اشکى ز جانِ دیده بر دامن

نگوئیدش که با صدامیان مردانه جنگیدم

و بر مرگ دلیران و جوانمردان

نمى ‏بایست گرییدن

نمى‏ شاید به سوگ مرد نالیدن

کلام آخرم این است   والسلام –

على محمد یوسفى