امّا آنچه میبینیم، گاه با این معنا فاصله دارد؛ میزبانانی که در تدارک «ولیمه»اند، امّا در شکل و شیوه، بیش از آنکه از سنّت بهره گرفته باشند، به جنبههای نمایشی آن توجّه کردهاند. هزینههایی سنگین، مهمانیهایی پرخرج و فضایی که بیشتر برای نمایش و سرگرمی فراهم شده تا برای تقویت پیوندهای معنوی.
حج، میعادگاه تهذیب یا مسابقه تجمّل؟
کافیست نگاهی بیندازیم به فلسفهٔ حج. اساس این سفر، چیزی جز تواضع، سادگی، ازخودگذشتگی و نزدیکی به خدا نیست. حاجی در مِنا برهنه از دنیا میشود. در عرفات اشک میریزد. در مشعر، دل را به خاک میساید و در طواف، حول محور توحید میچرخد. تمام این سیر روحانی برای این است که وقتی به خانه برگشت، دیگر آن آدم قبلی نباشد.
امّا آیا مجالی برای تداوم این سیر باقی میماند وقتی هنوز پای حاجی به خانه نرسیده، عکّاس و فیلمبردار آمادهاند تا «مراسم استقبال» را ثبت کنند؟ وقتی بر سر سفره، خوراکیهایی چیده شده که بخش زیادی از آنها یا اصلاً خورده نمیشوند یا تهماندهشان سطل زباله را رنگین میکند؟
آیا ما واقعاً به حاجی خوشآمد میگوییم یا با این تجمّلات، مسیر بازگشت او به سادگی و صفای حج را سد میکنیم؟
سفرههایی که صدای فُقرا را نمیشنوند
تصوّر کنید در محلّهای، چند خانه آنسوتر از یک مجلس «ولیمهٔ بازگشت از حج»، خانوادهای نان شب ندارد؛ آیا اسراف در چنین شرایطی فقط یک اشتباه ساده است یا ظلمی ساختاری؟
پیامبر اسلام (ص) فرمودند «خداوند، اسرافکاران را دوست ندارد». حال چطور میشود که ما پس از بازگشت از سفر خانهٔ خدا، اوّلین کارمان، کاریست که خداوند آن را نمیپسندد؟
بارها شاهد بودهایم که خانوادهها با چشموهمچشمی، مراسمی برگزار میکنند که نه فقط در شأن حج نیست، بلکه ضدّ روح آن است. از سفارش غذاهای بیرونبر با قیمتهای نجومی تا رزرو باغ برای برگزاری مراسم، از تهیهٔ لباسهای مخصوص برای مهمانان تا چاپ کارت دعوت با طراحیهای عجیبوغریب. اینها بیشتر شبیه «جشن عروسی» است تا «ولیمهٔ بازگشت از حج».
ولیمه، سنّتی است الهی، امّا نه برای فخرفروشی، بلکه برای ایجاد اُلفت و یادآوری نعمت بندگی. پیامبر (ص) خود از سادهترین غذاها برای ولیمه استفاده میکردند. از ظرفی غذا که میان اصحاب میچرخید تا همه از آن بهرهمند شوند.
امروز امّا شاهد سفرههایی هستیم که نه بوی اخلاص میدهند، نه طعم فقرزدایی دارند.
دلهایی که دیگر با کعبه کوک نیستند
حج، فرصتی است برای بازبینی، برای «خود را پیدا کردن». امّا چه میشود که بسیاری پس از بازگشت، حتّی دلشان برای نماز اوّل وقت هم تنگ نمیشود؟
پاسخ شاید در این باشد که فضای جامعهٔ ما آمادهٔ پذیرش «تحوّل حاجی» نیست. از همان لحظهای که پا به فرودگاه میگذارد، محاصره میشود با موبایلهایی که انتظار دارند لبخند بزند، دست تکان دهد، سوغاتی بدهد و بعد هم در مهمانیای شرکت کند که در آن جز اسم خدا، همه چیز هست.
ما حاجی را به درون دنیایی پُر از زرقوبرق برمیگردانیم؛ دنیایی که با روح عرفات سازگار نیست. او میخواهد بماند در حالت «لبیک»، امّا ما با مهمانیها و تعارفات بیپایان، او را دوباره در دل همان دنیایی فرو میبریم که روزی از آن فرار کرده بود.
بازگشت واقعی، سکوت و سادگی میطلبد
بازگشت از حج، باید با سکوت باشد؛ سکوتی که از درون لبریز است. نیازی نیست طبل بزنیم برای چیزی که باید در دلها طنین بیندازد. نیازی نیست سفرهای بچینیم که روح حاجی را خراش دهد. باید بگذاریم حاجی، حاجی بماند.
حج یعنی ترک دنیا، نه بازگشت به دنیای پُر زرقوبرق با لقب «الحاج».
انتهای خبر/