به اندازه‌ی یک تار مو از اسلام کج نروید که آنوقت به خونم پشت پا زده‌اید
به اندازه‌ی یک تار مو از اسلام کج نروید که آنوقت به خونم پشت پا زده‌اید
شهید «حبيب الله حسن زاده» از آمل در وصيت نامه اش مى گويد: شما وارثان خون من هستید پس به اندازه‌ی یک تار مو از اسلام کج نروید که آنوقت به خونم پشت پا زده‌اید و هرگز تسلیم شیطان صفتان حیله‌گر نشوید. 

زندگی نامه شهید «حبیب ‏الله حسن ‏زاده» از آمل

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «سفیر هراز»، شهید «حبیب ‏الله حسن ‏زاده» در ششم خرداد ۱۳۴۱ هجری شمسی در روستای واسکس دابودشت آمل بدنیا آمد.پدرش امیر و مادرش آمنه رحیمی نام داشت. شهید «حبیب ‏الله حسن ‏زاده» در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد و به فراگیری تحصیل پرداخت، تحصیلات را در مقطع راهنمایی به پایان رساند. ایشان فردی با ایمان و خوش رفتار بودند و به خانواده خود بسیار علاقمند بودند و به آنها احترام می گذاشت.

«حبیب ‏الله حسن ‏زاده» سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران بود و در لشکر ۲۱ حمزه به اسلام خدمت می کرد که در تاریخ دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ هجری شمسی در منطقه خرمشهر و در عملیات بیت المقدس شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. پیکر پاک این شهید عزیز پس از تشییع در گلزار شهدای واسکس دابودشت آمل به خاک سپرده شد.

سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.

وصیتنامه«حبیب ‏الله حسن ‏زاده» از آمل

درود بر شهیدان خونین‌کفن اسلام از کربلای حسین تا کربلای ایران

سلام به رهبر انقلاب اسلامی ایران، امام امت، خمینی کبیر. 

ما از خداییم و بسوی او بازمی‌گردیم، این شعاری بود که در ۱۴ قرن پیش به زبان رهبرم حسین(ع) جاری شد و ایشان این شعار زیبا را سر‌ ‌داد و به آن عمل کرد. 

من از سرزمین مازندران به دشت‌خون آمدم و از صحرای لاله‌خیز خوزستان به کربلای دزفول سفر نمودم تا بتوانم گوشه‌ای از این کربلای خونین را رنگین کنم و لاله‌ای بکارم که شاید بتوانم مشام آیندگان را خشبو و معطر سازم. 

ای کسانی که بر سر قبرم اجتماع می‌کنید! 

قلبم عاشق گم گشته‌ی خدا بود. 

این دنیای بی در و پیکر انسان‌های زیادی را در گرداب لذت غوطه‌ور ساخته و همچون کرم ابریشم به دور آنان پیله ساخته است. 

وداع می‌گویم و مرگ سرخ را می‌پذیرم تا بتوانم به معبودم برسم که این آرمان پاک حسین و حسینیان بود. 

 

بدانید که قلبم آکنده بود از نفرت ملحدان و از خدا بی‌خبران که با حسینیان جنگیدند. 

آری اینان دنیا می‌خواهند نه آخرت، جهنم می‌خواهند نه بهشت، یزید می‌خواهند نه حسین(ع)، آمریکا می‌خواهند نه خمینی و نمی‌دانند که گمراهند. 

سلام بر تو ای پدر همیشه کارگرم و سلام بر تو ای مادر دلسوزم که آسایش مرا در رنج خود خلاصه نمودی. 

مثل اینکه نسیم این بهار خبرها دارد از فردای نورانی. 

پدرم و مادرم، 

نمی‌دانم در قلبتان و در اعماق وجودتان چه می‌گذرد و مرا تأیید می‌کنید یا نه. 

مرا که یک عمر به شما مشقات و زحمات زیادی دادم.

به شما که جوانی خود را برای سرافرازیم به پیری رساندید آیا مرا حلال می‌کنید؟ 

برای اینکه در فردای قیامت پیش خداوند، همسنگران و همرزمانم خجل نباشم، حلالم کنید، حلالم کنید. 

دنیا زودگذر است و مرگ برای همگان، پس چه بهتر که این مرگ در راه خدا باشد. 

من این مرگ را با آغوش باز پذیرفتم و شما هم باید بعد از مرگ من گریه و زاری نکنید. 

ای برادرانم! 

می‌دانم که ایمان و ایثار در شما نیز وجود دارد. 

شما وارثان خون من هستید پس به اندازه‌ی یک تار مو از اسلام کج نروید که آنوقت به خونم پشت پا زده‌اید و هرگز تسلیم شیطان صفتان حیله‌گر نشوید. 

والسلام

حبیب‌الله حسن‌زاده