زندگی نامه شهید غلامحسن عابدى از آمل
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «سفیر هراز»، شهید غلامحسن عابدى دهم تیر ۱۳۳۵ در شهرستان آمل به دنیا آمد. پدرش ابوالقاسم،کارگر بود و با رزق حلال، مشغول به کسب روزی مى کرد و مادرش صنمبر نام داشت. غلامحسن عابدى در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد و به فراگیری تحصیل پرداخت،
تحصیلات را در مقطع ابتدایی به پایان رساند. او که تحول فکریاش نشأت گرفته از اندیشههای امام خمینی و شهیدان بهشتی و مطهری بود، در روزهای انقلاب به صفوف تظاهراتکنندگان ضد طاغوت ملحق شد و فریاد تظلم سر داد. در اول اسفند سال ۱۳۶۰، با پوشیدن جامه پاسداری، در واحد عملیات پایگاه آمل مشغول به خدمت شد.
همیشه میگفت: حیف آدم نیست که در رختخواب بمیرد! انسان باید برود و با کفّار بجنگد.»
و سرانجام، در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۶۳ درمنطقه دیواندره کردستان به فیض والای شهادت نائل آمد؛ پیکر پاک این شهید با حضور امت حزب الله؛ شهید پرور و همیشه در صحنه شهرستان هزار سنگر آمل طی مراسم باشکوهی تشییع و در امام زاده ابراهیم(ع) گلزار شهدای آمل به خاک سپرده شد
سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.
وصیتنامه شهید غلامحسن عابدى از آمل
بسم الله الرحمن الرحیم
اول کلام خود را با نام مبارک خداوند تبارک و تعالی شروع کردم ای خدایی که همه چیز و هستی ام به دست توست. بارالها! به درگاهت پناه آوردم. خداوندا این حقیر و بیچاره که به درگاهت آمدم توبه مرا قبول کن و در رحمت تو به سوی همه باز است من هم به در خانه ات آمدم، جای بده ای رحمان، ای رحیم، ای پناه بیچارگان! خدایا بر محمد و آل او رحمت فرست و ما را جز سربازان صدر اسلام قبول بفرما.
در بعد، سلام و درود خودم را نثار بهترین رهروان راه خدا میکنم از آدم تا خاتم النببین (ص). پروردگارا! اگرچه در صحرای عاشورا در رکاب خلیفه شما حضرت حسین بن علی (ع) نبودیم حالا صدای لبیک گفتیم و همواره در رکاب ولیعصر (ع) با دشمنان ات می جنگیم و پیروزی اسلام را به ارمغان می آوریم. خداوندا اگرچه در امواج خروشان دریای بیکرانات قطره ای بیش نیستم ولی جانم را فدای راهت می کنم تا در روز قیامت در پیش رویت سربلند باشم.
خداوندا! اسلام همیشه درگیر با کفار بوده از هابیل با قابیل، محمد (ص) با ابوجهل، ابوسفیان، ابولهب و علی (ع) با معاویه لعنتی و حسین (ع) با یزید ملعون زنازاده همیشه درگیر با اسلام عزیز بود. میخواستند نور خدا را در زمین خاموش کنند ولی آنجا که قدرت خداوندی درکار است، اینها هیچ کاری نمی توانند بکنند مثل زمان ولیعصر (عج) صدام مزدور خائن خودفروخته بی همه چیز دارد با اسلام عزیز مبارزه میکند. خداوندا ریشه او و دودمانش را بسوزان و عمر رهبر انقلاب ما را به بلندی آفتاب طولانی بگردان.
اینجا بعد سلام میکنم به پدر و مادرم که برایم رنج ها و زحمت ها کشیدند. خداوندا خودت اجرشان بده. پدرم و مادرم! مرا ببخشید نتوانستم پسری خوب برای شما باشم. از اینکه شما را ترک می کنم و به سوی خدا می روم، امیدوارم که حلالم کنید و اگر از دستور شما سرپیچی کردم به بزرگی خودتان مرا ببخشید. پدر و مادر! چون من عازم جبهه هستم، میروم با کافران بجنگم اگر لیاقت آن را داشتم و شهید شدم، برای من ناراحتی نکنید. گریه شما برای اباعبدالله الحسین باشد که روز در صحرای کربلا بدون کفن توی خاک افتاده بود. گریه بر آن کسی باید کرد که خداوند به انسان اجر بدهد گریه بر علی اکبر جوان حسین گریه بر عباس دلاور کن. مزدوران پست دست آقا عباس دلاور را قطع کردند. پدرم و مادرم یادتان نرود نماز جمعه و جماعات را فراموش نکنید. گوش به حرفهای امام جمعه بدهید کسانی که شایع میکنند برعلیه اسلام با آنها بجنگند که پیروزی از آن خداست.
در اینجا به همسرم سلام عرض میکنم امیدوارم که مادر خوبی برای فرزندان من باشی. همسرم! گرچه نتوانستم تمامی خواسته هایت را برآورده کنم.فرزندم بهرام را مثل وجودت و خودت دوست داشته باشد حرفهای پدر و مادر را گوش کن. نگذار بعد از من نبودن من پدر و مادرم را از تو ناراحتی بکشند. همسرم! شما و دو فرزندم را به دست پدر و مادر می سپارم و پدر و مادرم را به خدا می سپارم.
در اینجا به خواهرانم سلام عرض میکنم. خواهرانم سلام عرض میکنم. خواهرانم! شما را به تقوا دعوت میکنم و حجاب اسلامی شما مشت محکمی است بر دهان یاوه سرایان. خواهرانم من عازم جبهه حق علیه باطل هستم. اگرچه من شهید شدم، برایم گریه و ناراحتی نکنید. برای اسلام گریه کنید که در خطر کفر الحادی است. باید آن روزی گریه کنید که اسلام نداریم. پس صبر پیشه کنید که خداوند به شما اجر میدهد.
خداوندا! خودت شاهد باش که من این راه خوب و پرمعنا را خودم انتخاب کردم و به سوی شما پرواز میکنم. پروردگارا! قلب امام زمان (عج) را از همه ما راضی و خشنود بگردان. خداوندا! عمر رهبر ما را طولانی بگردان.
برادرم علی حسن! در آخر سفارش دارم آن این است که سهراب هم در تشییع جنازه من شرکت داشته باشد و سورهای از قرآن برای من بخواند و در شستن ام کمک کند. از خداوند توفیق طول عمر امام را خواستارم.
برادرم علی حسن! حقوق مرا در سپاه می گیری. چون من چیزی نداشتم، برای فرزندان خود و همسرم و پدر و مادرم ارث بگذارم، فقط همین قدر حقوق مرا به ایشان مرحمت کنید. برای فرزندانم سفارشی نمی کنم. خداوندا فرزندان مرا به راه راست هدایت بفرما. اگر من شهید شدم، این وصیتنامه مرا داشته باشید به دست فرزندم بهرام که وقتی بزرگ شده بدهید تا بخواند که پدرش چه راهی را انتخاب کرد تا او هم راه مرا ادامه دهد.
والسلام
امام حسن (ع) میفرماید: برای سفر آخرت آماده شو و توشه ات را پیش از فرا رسیدن اجل تهیه نما.