روز نیک درختان؛ همبستگی ریشه ها و دست ها
روز نیک درختان؛ همبستگی ریشه ها و دست ها
نیکوکاری، زبانی جهانی است؛ زبانی که درختان پیش از انسان ها آن را می دانستند آنها قرن ها است با ریشه های شان به خاک احسان می کنند با برگ های شان به آسمان عشق می ورزند و با سکوت باشکوه شان به ما می آموزند که بخشش، نیازی به زبان ندارد هر درخت، یک « وقف نامه ی زنده » است، وقفی برای هوا، برای آب، برای خاک و برای همه ی زیست مندان. درختکاری، امضای انسان بر این وقف نامه ی ابدی است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «سفیر هراز»، به نقل کمال آنلاین؛ در آستانه ی سپیده دمی که باد، برگ های خزان زده را همچون نامه های عاشقانه ی زمستان ورق می زند، روز «احسان و نیکوکاری» از راه می رسد، روزی که در آن، دست های مهربان، نه برای گرفتن که برای بخشیدن گشوده می شوند؛ روزی که مهرورزی در قاموس زمین، واژه ای مقدس است اما احسان و نیکوکاری، تنها به دستانی که نان می بخشند نیست؛ احسان، آوازی است که از ژرفای ریشه های درختان برمی خیزد و در همهمه ی شهرها طنین می اندازد، احسان و نیکوکاری، نفس جنگل ها است که بی صدا به رگ های آسمان جاری می  شود و زمین را زنده نگاه می دارد.

روز احسان و نیکوکاری، روز زمزمه ی ریشه ها با خاک است، روزی که در آن، هر دانه ی کاشته شده، سوگندنامه ایی است میان انسان و زمین؛ سوگندی که می گوید: « من اینجا هستم تا فردا را سبزتر از امروز بسازم. »، درختکاری، شریف ترین شکل نیکوکاری است؛ چرا که در آن، بخشش بدون چشم داشت پاسخ در قاموس طبیعت جاری می شود همان گونه که درختان بی آنکه انتظار قدردانی داشته باشند به آسمان سلام می دهند و به زمین احترام می گذارند، انسان نیز باید بی ادعا، نهال مهر را در دل خاک بکارد.

هر درخت، دعوت نامه ای است به مهمانی آینده وقتی شاخه هایش را به باد می سپاریم گویی نامه ایی به دست فردا می فرستیم که در آن نوشته شده: « بیا تا زیر سایه ی این مهربانی بنشینی »، نیکوکاری به درختان یعنی ساختن پناه گاهی برای آرزوهای ناشنیده برای خنده های کودکانی که هنوز متولد نشده اند برای نفس های پاکی که هنوز در گلوگاه زمان حبس اند.

درخت، معلم بی زبانی است که به ما می آموزد احسان چگونه باید باشد: بی سر و صدا، بی منت، و بی پایان. او از دل تیره ترین خاک ها سر بر می آورد تا روشنایی را به آسمان هدیه کند این همان درس نیکوکاری است، بخشش حتی زمانی که خود در تاریکی به سر می بری. درختکاران، شاگردان وفادار این مکتب اند، آنها می دانند که هر گودال خاک، گهواره ی معجزه است و هر نهال، شعری است که زمین آن را برای آسمان می سراید.

احسان و نیکوکاری، انتخاب سبکی از زندگی است که در آن، آدمی وامدار خاک است و این وام را با محافظت از هر برگ، هر جویبار و هر ذره خاک ادا می کند. امروز، روز آن است که به جنگل های خسته نفس بگوییم: « تنها نیستید »، روز آن است که به جای پای مان بر زمین، ردیفی از درختان بگذاریم تا آیندگان، سایه ی ما را در قاموس بلند این سبزینه ها ببینند، هر درخت، پلی است بین گذشته و آینده؛ ما با نیکوکاری به طبیعت، نام مان را بر این پل می نویسیم، نامی که نه بر سنگ بلکه بر قلب زمین کنده خواهد شد.

درختان، نخستین نیکوکاران زمین اند. بی آلایش ترین بخشندگان؛ بی آنکه چشم به راه سپاسی باشند، اکسیژن را چون عطیه ی زندگی بر کف آسمان می پاشند، هر شاخه، دستی است که بر سر خستگان خاک، سایه می افکند و هر برگ، صفحه ای از کتاب حکمتی است که باد، آن را برای مان ورق می زند. جنگل، گهواره ی زمین است؛ گنجینه ای که نه طلا در آن می درخشد بلکه حیات در آن جاری است، امروز، روز پاسداشت این خاموشان بخشنده است، روزی که آدمی باید به یاد آورد که احسان، تنها دین انسان به انسان نیست بلکه دینی است که او به زمین به عنوان مادر هستی دارد. دینی که با قطع هر درخت، بدهکاری اش سنگین تر می شود و با کاشتن هر نهال، برگ سبزی از دفتر گناهانش ورق می خورد.

آیا تا به حال به همزبانی درختان با نیکوکاران اندیشیده اید؟ هر دو می بخشند بی آنکه صبر کنند تا ثمره ی کارشان را ببینند، نیکوکار مانند درخت، عشق را در سکوت می پروراند و بارور می کند، تفاوت تنها در این است که درخت، ثمره ی عشقش را به دست باد می سپارد و نیکوکار، به دست زمان اما هر دو می دانند که این بخشش، روزی به بار می نشیند شاید نه در تقویم عمر خودشان بلکه در تقویم باشکوه هستی.

کاش امروز دست های مان را نه فقط برای یاری همنوع که برای کاشتن بذرهای امید در دل خاک بلند کنیم، کاشت هر درخت، خود نیکوکاری است؛ نیکوکاری که نه در لحظه که در گذر سال ها ثمر می دهد وقتی نهالی می کاریم گویی چشمه ی جاری بخششی را در دل خاک جاری می کنیم که نسل ها پس از ما از آب زلالش سیراب خواهند شد، درختکاری، مهربانی است با آینده؛ عهدی است ناگفته با کودکانی که هنوز به دنیا نیامده اند قولی است سبز به زمینی که هر روز پیرتر می شود.

آیا می دانید هر درخت که می کارید هزاران دست نامرئی را نوازش می کنید؟ دست هایی که فردا از میوه هایش خواهند چید، سایه اش را بر سر خواهند کشید و هوایش را نفس خواهند زد، نیکوکاری به درخت یعنی بخشیدن زندگی به زمان، یعنی تبدیل سکوت خاک به آواز پرندگان. درختکاری، تنها کاشتن یک گیاه نیست؛ کاشتن امید، عدالت و مهر است. هر درخت، مدرسه ای است که به ما می آموزد چگونه بی چشم داشت ببخشیم چگونه بی آنکه فریاد بزنیم فریاد زمین را پاسخ گوییم.

جنگل ها، نگهبانان نامرئی آینده اند؛ آنها خاطرات زمین را در حلقه های سالیانه ی تنهایی شان محفوظ می دارند و برای فرداها، نفس ذخیره می کنند. احسان ما به جنگل، احسان به همه ی موجوداتی است که زیر سایه سارش پناه گرفته اند از پرنده ای که آوازش صبح را معنا می بخشد تا جویباری که از رگ های ریشه ها سیراب می شود وقتی شاخه ای از درخت را می شکنیم گویی انگشتری از دست طبیعت ربوده ایم اما وقتی نهالی می کاریم گویی گوهری به انگشت زمین بخشیده ایم.

نیکوکاری، زبانی جهانی است؛ زبانی که درختان پیش از انسان ها آن را می دانستند آنها قرن ها است با ریشه های شان به خاک احسان می کنند با برگ های شان به آسمان عشق می ورزند و با سکوت باشکوه شان به ما می آموزند که بخشش، نیازی به زبان ندارد هر درخت، یک « وقف نامه ی زنده » است، وقفی برای هوا، برای آب، برای خاک و برای همه ی زیست مندان. درختکاری، امضای انسان بر این وقف نامه ی ابدی است.

درختکاری، ترکیبی از علم و عشق است. علم می داند که هر درخت، سربازی است در برابر طوفان تغییرات اقلیمی و عشق می داند که هر درخت، آغوشی است برای آغوش گرفتن تنهایی زمین. نیکوکاران حقیقی، آنانی اند که این دو را با هم می آمیزند، هم با دست های خاک آلود دانش، بذر می کارند و هم با قلب های وسیع مهر، از آن نگهداری می کنند.

فراموش نکنیم که نیکوکاری، زنجیره ای از مهربانی است که هر حلقه اش، گرهی از مشکلات جهان می گشاید وقتی به درختی آب می دهیم گویی به کودکی تشنه جام زلالی هدیه کرده ایم وقتی جنگلی را از آتش نجات می دهیم گویی شهری را از مرگ رهانیده ایم این، معجزه ی همبستگی است همان گونه که ریشه های درختان در تاریکی خاک به هم می پیوندند تا تنه ها را استوار نگه دارند دست های ما نیز باید در روشنایی روز احسان و نیکوکاری برای حفاظت از این نگین های سبز به هم گره بخورند.

فراموش نکنیم که زمین، کتاب مقدسی است که هر درخت، سطری از آن را می نویسد. روز احسان، روز بازنویسی این کتاب با جوهر سبز امید است، بیایید امروز، نهال هایی بکاریم که ریشه های شان، داستان مهربانی های ما را برای آیندگان روایت کند، داستانی که در آن، انسان فرزند سپاسگزار زمین است.

روز احسان و نیکوکاری، روز بازخوانی پیمان انسان با طبیعت است، پیمانی که می گوید: « هر نهال، نشان وفاست ». امروز، روز آن است که به جای اشک های زمین بر فراق درختان، بذر امید بکاریم، درختکاری، همان نیکوکاری است که ریشه در آسمان دارد و شاخه هایش به فردا می رسد هر برگ، سند زنده ی این مهربانی است؛ مهربانی که از خاک آغاز می شود در تنه ی درخت قد می کشد و در ابرهای باران زا به آغوش زمین بازمی گردد.

پس بگذارید در این روز نیک، دست های مان به زمین برسد؛ نه برای گرفتن، بلکه برای بخشیدن حیات، هر درخت، نشانه ای است از همبستگی آدمی با زمین؛ همبستگی ریشه ها و دست ها. امروز، روز بازگشت به خویشتن است؛ روز احسان به زمینی که هر احسان ما، آینده اش را سبزتر می کند. روزی که باید فریاد بزنیم: (( جنگل، خانه ی مشترک همه ی ماست و هر برگش، صفحه ایی از کتاب زندگی است که باید برای فرزندان مان ورق بزنیم )).

و اینگونه، روز احسان به پایان نمی رسد بلکه در حلقه ی سالیان درختان ثبت می شود، روزی که دست های ما به جای رد خون بر سنگ، رد سبزی بر خاک گذاشتند، روزی که فهمیدیم نیکوکاری، تنها پرکردن دست های گرسنه نیست بلکه سیراب کردن روح تشنه ی زمین است، هر درخت، یادگاری است از این حقیقت که انسان می تواند نه بهره بردار بلکه باغبان هستی باشد، باغبانی که می داند احسان، هرگز نمی میرد؛ تنها از شکل انسانی به شکل درختی دگرگون می شود و در بادها جاری می گردد.

نویسنده : امید رنجبر عمرانی

  • نویسنده : امید رنجبر عمرانی