زندگی نامه شهید شهید على اصغر صالحى از آمل
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «سفیر هراز»، شهید على اصغر صالحى فرزند: رمضان متولد: ۱۳۴۷/۱۰/۲۰ در شهرستان آمل است.در سایه محبتهای پدر و مادر پاکدامن و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد و به فراگیری تحصیل پرداخت.
به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت. با همه ی افراد خانواده بسیار صمیمی و مهربان بودند و نسبت به آن ها احساس مسئولیت می کرد.
شهید على اصغر صالحى در عضویت بسیجی و درلشکر ۲۵ کربلا به اسلام خدمت می کرد که در ۱۳۶۷/۰۳/۰۴ هجری شمسی در منطقه عملیاتی شلمچه شهد شیرین شهادت را نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت.
پیکر پاک این شهید با حضور امت حزب الله و همیشه در صحنه شهرستان هزار سنگر آمل تشییع و در گلزار شهدای روستای جعفرآباد آمل به خاک سپرده شد
سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.
وصیتنامه على اصغر صالحى از آمل
ان الله اشترى منالمومنین انفسهم و اموالهم بان لهمالجنه یقاتلون فى سبیل الله فیقتلون و یقتلون
همانا خداوند جانها و اموال مؤمنین را به بهاى بهشت خریدارى مىکند و اینان کسانى هستند که در راه خدا نبرد مى کند پس مى کشند و کشته مىشوند.
با قلب و جسم آکنده از گناه و نافرمانى خداوند و امید به رحمت بى پایان او و توفیق توبه از گناهان چند جمله اى را خدمت شما عرضه مى دارم. البته خودم هنوز به ارشاد و راهنمائى و دعا نیازمندم تا قلب و جسم را از آلودگى و پیروى از هواى نفس پاک گردانم. بنده کوچکتر و ناتوان تر از آنم که به خود اجازه دهم تا براى امت حزب الله پیامى بدهم. ولى این چند جمله را من باب تذکر از این حقیر بشنوید شاید توانسته باشم قسمتى از مسئولیت سنگین خود را بدین وسیله به انجام برسانم.
خدایا! واقعاً قادر نیستم تا از لطف و مهربانى هاى تو که به بنده حقیرت عطا فرمودى سپاسگزار باشم. زبانم از ذکر الطاف و نعمات تو قاصر است همین که ما را به راه راست هدایت فرمودى و در این راه ما را ثابت قدم نگه داشتى بزرگترین لطف را در حق ما کردى.
خدایا! از اینکه توفیق خدمت به اسلام و مسلمین و حضور در صف جهاد با دشمنان اسلام و قرآن را به من عطا فرمودى سپاسگزارم.
خدایا! هر وقت که احساس مىکنم گناهانم و مسئولیت سنگین انقلاب و خون هاى پاک شهدا بر دوشم سنگینى مىکند به سوى تو مىآیم تا بلکه بدین وسیله بتوانم از گناهانم توبه کرده و دِین خودم و مسئولیت خودم را نسبت به اسلام و قرآن ادا کنم.
امام عزیز! اى نور چشم مظلومان جهان! با تو پیمان بستم. با خونهاى پاک شهداء با خانوادههاى شهدا و در نهایت با خدا پیمان بستم تا در راه سرافرازى اسلام و مسلمین از هیچ کوششى دریغ نورزم و تنها از خداوند بزرگ مىخواهم تا مرا در وفاى به عهدم ثابت قدم نگه داشته و پیروزم گرداند.
امام عزیز! اى بیدارگر جانهاى خفته! آن طور که شایسته توست تو را نشناختم ولى عقل کوچکم به اندازه اى تو را درک کرد که جانم را در راه تو که همان راه خداست فدا سازم. انشاالله هم در دنیا و هم در آخرت سعادتمند شوم.
امت حزب الله! قدر امام عزیز را بدانید و براى سلامتى و طول عمرش دعا کنید. به یاد داشته باشید که او براى نجات محرومان و مستضعفین هرچند رنج و مصیبتى تحمل کرده است و در راه انقلاب و برافراشتن پرچم توحید چقدر شکنجه کشیده است سعى کنید با پرکردن جبهه ها و کمک به آنها حافظ زحمات شهداء باشید. همه ما در مقابل این انقلاب و خون هاى پاک شهداء مسئول هستیم و بى شک این شهدا به خاطر کوتاهى در انجام وظایفمان نسبت به اسلام در آخرت گریبان ما را خواهند گرفت.
امروز ما در برابر دنیاى استکبار و دشمنان اسلام تنها و با توکل بر خدا ایستاده ایم باید تمام سعى مان متوجه جنگ باشد. زیرا سرنوشت ما در این جنگ گره خورده است. این جنگ براى ما همه یک نعمت و یک امتحان بزرگ الهى است. زمانى است که باید با تمام قوا در برابر دشمنان خود بایستم و مقاومت کنیم تا به پیروزى یا شهادت برسیم که در هر دو حال پیروزیم.
سخنى دارم با آن عده اى که در بطن اسلام هستند ولى هنوز اسلام را درک نکرده اند و از جنگ و کشته شدن در راه خدا واهمه دارند و براى دفاع از اسلام کوتاهى مىکنند ولى نه تنها هیچ کمکى به اسلام نمى کنند بلکه با بىشرمى تمام نسبت به اسلام و خون شهدا بى احترامى مى کنند چطور به خود اجازه مىدهید نسبت به اسلام و سرنوشت خود بى تفاوت باشید. چشم هاى خود را باز کنید و واقعیت را بنگرید. از مظلومیت و معصومیت یتیمان شهدا شرم کنید. تا دیر نشده برگردید و اشتباهات گذشته را جبران کنید. سخنى با خانواده عزیزم پدر و مادر و برادر و خواهران عزیزم. از اینکه نتوانستم زحمات و خدمات شما را جبران کنم مرا ببخشید و از من راضى باشید اگر فیض عظیم شهادت نصیبم شد خوشحال باشید و همیشه از این مىترسم که مبادا با مرگ طبیعى و غافل از یاد خدا از این دنیا بروم و پیش رسول خدا و ائمه معصومین و شهدا شرمنده باشم و از خدا مىخواهم دلم را از محبت محمد و اهل بیت پاکش سرشار سازد و مرا در شمار یاران و شیعیان على(ع) و امامان پاک قرار دهد و مرگ مرا به عنوان شهادت برایم مقرّر فرماید. من راه اسلام و قرآن را عاشقانه و آگاهانه انتخاب کردم و از خداوند توفیق خدمت بیشتر به اسلام و قرآن را خواستارم. از شما مىخواهم برایم گریه نکنید و لباس سیاه مپوشید، زیرا مرگ باعزت در حقیقت آغاز زندگى واقعى است و فنا و نابودى نیست. همه ما از خاکیم و به خاک باز خواهیم گشت. ولى روح خدائى ما به اصل خویش باز خواهد گشت تا در آنجا زنده و جاوید باشد.
در پایان از همه کسانى که در حق آنان بدى کرده ام و یا بر گردن من حقى دارند حلالیت مىطلبم و امیدوارم مرا ببخشند.
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار
والسلام