غلامِ حسین(ع) بود تا عزیزِ ملتِ امام حسین(ع) شد
غلامِ حسین(ع) بود تا عزیزِ ملتِ امام حسین(ع) شد
سردار شهید غیب‌پرور فرمانده‌ای مقتدر و مخلص بود، احساسات در کارهایش ذره‌ای نقش نداشت و بسیار با عقلانیت و تدبیر تصمیم می گرفت، اهل جناح، باند و طیف نبود بلکه تنها ولایت برایش مهم بود.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «سفیر هراز» به نقل از  خبرگزاری فارس یادگاران و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس الگوی بارز استقامت، ایستادگی، شجاعت، ولایتمداری، دشمن ستیزی، مقاومت، ایثار و ازخودگذشتگی هستند.یادگاران و رزمندگانی که هشت سال دفاع مقدس را به جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ۱۲ روزه متصل کردند و در نبرد اسرائیلی-آمریکایی هم نقش آفرینی داشتند تا برای همیشه در قلب ملت غیور ایران اسلامی الگو، معیار و شاخص باشند.یکی از این نمادهای بارز، سرتیپ پاسدار حاج غلام‌حسین غیب‌پرور، جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه مرکزی امنیتی امام علی (ع) و از فرماندهان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس بود که به تازگی پس از تحمل سال‌ها رنج ناشی از عوارض شیمیایی به یاران شهیدش پیوست. این فرمانده مخلص و جهادی در مازندران فرمانده لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود و فرماندهی سپاه فجر فارس، فرماندهی لشکر ۱۹ فجر و جانشینی تیپ حضرت احمد بن موسی (ع) را در کارنامه درخشان خود داشت.غیب‌پرور سال ۱۳۴۱ در شیراز متولد شد و از ریشه انقلابی بود چون در زمان اوج‌گیری مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی به خاطر پخش اعلامیه‌های انقلابی از مدرسه اخراج شد.سرداران و بزرگان لشکر ۲۵ کربلا مازندران با این فرمانده غیور و مخلص خاطرات زیادی دارند که یکی از آن بزرگان و رزمندگان بی‌ادعا حاج عباس ذبیح‌اللهی است، از فرماندهان و یادگاران هشت سال دفاع مقدس، رزمنده سرفرازی که در لشکر ویژه ۲۵ کربلا با سردار سرتیپ غیب‌پرور همکار و هم‌لباس بود.

غیب‌پرور؛ فرمانده‌ای مخلص، وارسته و ولایی

ذبیح‌اللهی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در ساری، از رشادت‌ها، اخلاص، مدیریت جهادی، ولایتمداری و خاطرات شنیدنی‌اش با فرمانده شهید اشاره کرد و گفت: رحمت خداوند بر این سردار غیور و فرماندهان بزرگ دفاع مقدس، سردار سرتیپ غیب‌پرور در جمله‌ها و کلمات توصیف نمی‌شود چون انسان بسیار وارسته، مخلص و خالص بود. شهادت این سردار انقلابی و جهادی در محرم حسینی بدون تقدیر نبود و حتما حکمتی در آن نهفته است زیرا با پایان دوران سخت شیمیایی و جانبازی باید در محرم زندگی اش در دنیای فانی خاتمه پیدا می کرد و از امتیارات بازرشان خلوص این شخصیت بود.احساسات در کارهایش ذره ای نقش نداشت، بسیار با عقلانیت و تدبیر تصمیم می گرفت، اهل جناح، باند و طیف نبود بلکه تنها ولایت برایش مهم بود، در سپاه پاسداران بسیار مدافع ولایت و به شدت اهل برائت از دشمنان، منافقان، فتنه گران و براندازان نظام جمهوری بود، فرمانده ای مقتدر، با جرأت در اوج شجاعت بود و دلش برای رهبری به معنای واقعی می تپید.سردار غیب‌پرور خیلی اهل خانواده ، فردی دارای متانت و وقار بود و نزدیکان و آشنایان از آرامش ایشان لذت می بردند، بسیار سیاست مدار و قاطع بود در عین حال رئوف، آرام، مهربان و اهل مطالعه بود تا خداوند خریدارش شد. با همه کسالت ها و درد شیمیایی معتقد بود باید شبانه روزی کار و تلاش کرد زیرا کشور در شرایط حساس است و باید از بدن کار کشید تا فردا آرام گرفت.

خدا بر پاداش ۸ ساله جنگ تحمیلی‌اش، ۱۲ روز اضافه کرد

در جنگ تحمیلی صهیونیستی- آمریکایی و دفاع مقدس ۱۲ روزه با توجه به کسالت کامل پا به رکاب بود، پای کار انقلاب و نظام بود و خداوند خیلی دوستش داشت تا اجر و پاداش مجاهدت هشت سال دفاع مقدس را ۱۲ روز اضافه کند و همانند حضرت موسی(ع) که یک روز بر مأموریت آن افزوده شد، مأموریت سردار غیب پرور را هم خداوند ۱۲ روز اضافه کرد تا بر مجاهدت، فداکاری، ارتباط خالصانه با خداوند و یاری دین خدا علاوه بر هشت سال، ۱۲ روز دیگر اضافه شود.در بیان تواضع و اخلاص این شخصیت وارسته باید بگویم، توفیق داشتم با فرماندهان زیادی از فرماندهی کل سپاه، فرماندهان عالی رتبه تا دیگر سرداران و شهدای مدافع حرم کار کنم که همه شان بسیار اهل کار و مجاهدت بودند ولی تواضع، فروتنی، خویشتن داری واهل دل بودن سردار غیب پرور زبانزد بود، فردی حکمت محور که حرف ها و عمل آن براساس حکمت و دانایی بود و باطن بسیار پاک و الهی داشت.

یا احمدبن موسی(ع) مرا دریاب

در آئین معارفه به عنوان فرماندهی لشکر ویژه ۲۵ کربلا مازندران به نکته جالبی اشاره کرد، در آن مراسم گفت: من شیرازی هستم، زائر اهل شیراز برای زیارت امام هشتم به مشهد مقدس رفت و وقتی دستش به ضریح رسید گفت یا احمدبن موسی شاهچراغ(ع) من حاجت دارم، دیگری به او گفت که هم اکنون در جوار امام رضا(ع) هستیم ولی این زائر گفت: ما اهل شیراز هرجا برویم با احمدبن موسی(ع) کار داریم، من هم اکنون در لشکر ۲۵ کربلا هستم ولی یا احمدبن موسی(ع) مرا دریاب.این مهم نشان از ارادت خالصانه این سردار داشت که از نخستین روز کار در مازنران با نشاط، با قدرت و با قوت برای کار و خدمت خالصانه آمده بود. پس از آغاز به کار در فرماندهی لشگر ۲۵ کربلا همه برای خوش آمدگویی، گزارش کار و ارائه برنامه خدمت شان می رفتند ولی من بعد ۶ ماه تصمیم به دیدار گرفتم تا استعفای خود از جایگاه کاری ام را اعلام کنم، آن زمان سردار میرشکار معاون هماهنگ کننده بود، من دست خالی برای دیدار فرمانده رفتم تا این دیدار آغازگر رفاقت فوق العاده و صمیمی ما در حد دو برادر یا پدر فرزندی باشد.

ماجرای استعفایی که به رفاقت برادرانه ختم شد

در ابتدای دیدار با این فرمانده گفتم من نمیتوانم شما را جایجا کنم ولی شما می توانید، من می خواهم برم و نمی توانم با شما کار کنم، پس از شنیدن حرف هایم متعجب علت استعفا را خواست، گفتم: شما به درد فرماندهی لشکر نمی خورید، به درد مسؤولیت آموزش نیروی زمینی سپاه می خورید و تخصص شما آنجاست و فرماندهی لشکر راهکارهای خاص خود را دارد.سردار گفت: به هیچ وجه این جابجایی انجام نمی شود و باید با قدرت در جایگاه خود کار کنی چون در اولین برخورد با تمام صداقت آمده ای، با صعه صدر حرف ها را گوش می کردند و تصمیم می گرفتند، بعدها با سردار علیجان میرشکار دیداری را هماهنگ کرد تا با هم بنشینیم و علت های استعفایم را جویا شد تا ما ماندنی شدیم و اوج صمیمیت مان از آنجا بود.رفت و آمد خانوادگی داشتیم دو فرزند داشت، یک دختر و یک پسر که به خانواده و فرزندان مان هم علاقمند بود. برای حفظ آبروی مردم و حتی کادر سپاه بسیار تلاش داشت، مقابل هر ظلم با تمام توان ایستادگی می کرد و برای دفاع از مظلوم همه جانبه تلاش داشت.

عهد بست تا پایان جنگ تحمیلی ازدواج نکند

عهد بسته بود در جنگ هشت ساله دفاع مقدس تا روزی که جنگ برقرار بود ازدواج نکند، بعد از امضای قطعنامه ازدواج کرد و می گفت عهد کردم تا آخرین روز جنگ در دفاع از اسلام در جبهه بمانم و پشت جبهه نیایم تا ازدواج نکنم و بر روی حرف خود ماندم.سردار غیب پرور انسان حکیم و دانشمند بود، از جمله فرماندهان باسواد بود و علم آموزی، تهذیب نفس و تواضع داشت، بسیار اهل بیان بود، وقتی صحبت از عاشورا، نهضت حسینی و اهل بیت می شد اشک در چشمانش حلقه می زد.من در زمان همکاری با سردار غیب پرور دست خطی برای این فرمانده نوشتم و هنوز به یادگار دارم، در این دست نوشته آوردم: سردار غلامحسین غیب پرور چه نام بامصمایی برای تان گذاشتند و خدا رحمت کند کسی که غلامِ حسین را برایت برگزید، واقعا غلام حسین در لشکر ۲۵ کربلا شدی.سردار با خواندن این دست نوشته بسیار ذوق کرد البته معتقدم نامگذاری او هم بی حکمت و بی جهت نبود، بسیار متواضع و پیگیر امور بود.

قسم، درود و سلام بر پوتین پای فرماندهان شهید

فرماندهان زیادی در این مرز و بوم داریم که همانند سردار غیب پرور بیش از ۵۰ سال در قبل و بعد پیروزی انقلاب اسلامی مبارزه پوتین پای آنها بود، باید به پوتین های آنها قسم بخوریم و درود و سلام بدهیم که در صخره های سخت کردستان، جبهه های جنوب و غرب برای دفاع از اسلام جنگید و در خاک داغ شلمچه می سوخت و پاها را می سوزاند.باید از خداوند بخواهیم در این مسیر ما را ثابت قدم قرار دهد و باید همه آحاد مردم و نسل های جوان شهدای هشت سال دفاع مقدس و شهیدان جنگ ۱۲ روزه صهیونیستی- آمریکایی را به عنوان نماد و تابلو در پیش رو قرار دهند و ذهن، جان، عمل، حرف، زندگی و سیرت شان شهدایی باشد.