زندگی نامه شهید «عبدالرضا ملکیان» از آمل
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «سفیر هراز»، شهید «عبدالرضا ملکیان» فرزند«فضل الله» در دهم شهریور ۱۳۴۳ هجری شمسی در روستای رشکلا آمل به دنیا آمد. شهید «عبدالرضا ملکیان» در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد و به فراگیری تحصیل پرداخت، تا مقطع متوسطه تحصیل کرد. ایشان بسیار مهربان و خوش رفتار بودند و به پدر و مادر و خانواده خود بسیار علاقمند بودند.
شهید «عبدالرضا ملکیان» در عضویت بسیجی و در لشکر ۲۵ کربلا و در رسته پیاده به اسلام خدمت می کرد که در هفتم مهر ۱۳۶۰ هجری شمسی در منطقه عملیاتی مریوان کردستان بعنوان اولین شهید بسیجی شهرستان هزار سنگر آمل شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. پیکر پاک این شهید عزیز پس از تشییع در گلزار شهدای رشکلا به خاک سپرده شد. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.
سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.
وصیتنامه شهید «عبدالرضا ملکیان» از آمل
اگر من شهید شدم گریه نکنید که دشمن خوشحال مى شود.
قسمتى از نامه شهید ملکیان:
الف: این انقلاب بیشتر بر گردن ما کشاورزان حق دارد.
ب: من خیلى خوشحالم که سرباز امام هستم.
ج: امام سه حالت دارد:
۱- انسان او را مى بیند وحشت زده مى شود.
۲- چهره مظلومى دارد.
۳- یک تکه نور است.
د: جبهه سختى خود را دارد و هرچیزى سختى داشته باشد براى خداست. بعضى وقتها غذا نمى رسد و یا خوب نیست. شما فکر مى کنید که من چرا این جمله را تکرار مى کنم. براى اینکه شما خودتان را بسازید. اگر آمدى غذاى خانه در سر وقت حاضر نشد بر سر خانواده فریاد نکشید. اى واى غذاى امروز خوب نبود. من پدرى را مى بینم که دو فرزندش در جبهه بوده و خود پیش ما آشپزى مى کند. ما براى اسلام کارى نکردیم و براى این انقلاب مردم خون دادند، شهید دادند، زخمى دادند.
یک پسرى که پیش چشم من شهید شده بود سرپرست خانواده بود. وى یک مادر و یک برادر و دو خواهر داشت. اینها هستند که اسلام را روى پا نگه مى دارند. پس بیاییم خود را بسازیم و براى این انقلاب کوشاباشیم.
شما هم باید فکر کنید که اگر من برنگشتم باید صبر انقلابى یا اسلامى داشته باشید.
